امپرياليسم

سرزمين پارسيان

فرهنگ و گذشته آريایی

به نام يكتا خالق دانا و توانا

کلمه امپریالیسم در لغت از ریشه امپراتوری مشتق شده است؛ یعنی تشکیل امپراتوری دادن. ولی در اصطلاح به هر نوع گسترش و توسعه ارضی و سلطه قوی بر ضعیف را در برمی‌گیرد. بدیهی است این نوع امپریالیسم در طول تاریخ همیشه وجود داشته است: امپراتوری ایران، روم، عثمانی و غیره. امپریالیسم در معنای جدید به گسترش سیطره کشورهای پیشرفته اروپایی بر بقیه جهان در 500 سال اخیر گفته می‌شود.

در زمان ویلیام اول (قرن 19)، پادشاه انگلستان، بین او و پاپ هفتم در مورد قلمرو آمریت و اعطای مناصب، کشمکش و برخورد سختی صورت گرفت. نتیجه آن شد که از آن پس دو جمعیت یا دو حزب بسیار مقتدر و در عین حال مخالف یکدیگر در انگلستان مشکل گرفت که یکی در جهت طرفداری از پاپ و کلیسا فعالیت می‌کرد و اعضای آن را با پالیست‌ها می‌نامیدند و دیگری حزبی بود که طرفدار امپراطور و نفوذ قدرت دنیوی امپراطور در مسائل اخروی بود که به امپریالیست‌ها مشهور شدند.

نظریه امپریالیسم نخستین بار توسط مورخ انگلیسی‌هابسن مطرح شد و بوسیله لینن رهبر شوروی خود تحت تأثیر اندیشه‌های مارکس بود، أخذ گشت. اثرهایش در اوائل دهه 1900 در زمان تلاش ملل غربی برای دست یافتن بر آمریکا منتشر گردید. هابسن تلاش برای استیلا یافتن بر اقوام دیگر و تحت انقیاد درآوردن آنها را امپریالیسم می‌نامد. این فرآیند از نظر او هم به توسعه اقتصادی کشورهای غربی کمک می‌کرد و هم بسیاری از مناطق دیگر جهان را به فقر می‌کشاند.[1]

 

انواع امپریالیسم

جوهره امپریالیسم، بهره‌کشی و استثمار ملتها و سرزمینهای دیگر است که هم‌اکنون نیز از راه حفظ وابستگی‌های اقتصادی و مالی ادامه یافته است که به آن امپریالیسم نو می‌گویند.[2] عده‌ای امپریالیسم را نتیجه طبیعی سرمایه‌داری و نه ضرورتی برای انباشت سرمایه می‌دانند؛ یعنی سرمایه‌داری پیشرفته بدون امپریالیسم هم می‌تواند به زندگی خود ادامه داده و روند انباشت سرمایه را تداوم دهد.[3] از این واژه برای بیان کشاکشهای قدرتهای اروپایی رقیب برای به دست آوردن مستعمره و حوزه‌ی نفوذ در آفریقا و دیگر قاره‌ها هم استفاده می‌شود. این کشاکش‌ها که از دهه 1914 – 1880 بر سیاست بین‌المللی حاکم بود، سبب شد که این دوره عصر امپریالیسم نامیده شود. هم انگلیس‌ها و هم امپریالیستهای اروپایی ادعا می‌کردند که هدفشان گسترش تمدن و رساندن دستاوردهای آن به مردمان دارای نژاد و فرهنگ پست‌تر است ولی در بنیاد این احساس رسالت برای تمامی بشریت ایمان بر برتری نژادی، مادی و فرهنگ نژادهای سفید وجود داشت.

پس از جنگ اول ایدئولوژی امپریالیسم در ایدئوژیهای فاشیم و نازیسم به کمال خود رسید. امپریالیسم نو که ذکر آن گذشت به معنای وضعیتی است که در آن کشوری با داشتن استقلال سیاسی، از دست اندازی و دخالت کشور دیگر و یا عوامل آن آسیب ببیند، مثل آمریکای لاتین که در این صورت به آن امپریالیسم اقتصادی یا امپریالیسم دلار نیز می‌گویند. و همین‌طور اگر قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندگی ارزش‌ها و عادت‌های فرهنگ متعلق به آن قدرت در میان مردمی دیگر و به زبان فرهنگ آن مردم صورت گیرد امپریالیسم فرهنگی می‌گویند مثل فیلمهای آمریکایی.



نگار شده در برچسب:امپرياليسم, هنگام بوسيله سرزمين پارسيان| |