سرزمين پارسيان

فرهنگ و گذشته آريایی

به نام نوازنده دل ها

موسیقی سنتی ایران از دستگاهها، ملحقات یا متعلقات و گوشه های موسیقی تشکیل شده است. دستگاه از دو واژی (دست)و (گاه)تشکیل شده و مانند لغت پهلوی ((دستان)) در موسیقی دوران ساسانی، به نوعی موسیقی که با دست اجرا می شود، اشاره می کند.



دستگاه در موسیقی ایرانی، عبارت است از یک توالی از پرده‌های مختلف موسیقی ایرانی که انتخاب آن توالی حس و شور خاصی را به شنونده انتقال می‌دهد.

دستگاه از دو واژهٔ «دست» و «گاه» به معنای مکان، زمان و نغمه تشکیل شده و مانند واژهٔ پهلوی «دستان» در موسیقی دوران ساسانیان به گونه‌ای موسیقی که با دست اجرا می‌شود، اشاره می‌کند. دستگاه را به معنای وسیعتر می توان به راژمان تعبیر کرد. چه از این حیث نیز موسیقی ایرانی به راژمان کامل یونانی شباهت دارد که در موسیقی قدیم یونان شامل دستگاههای دورین، فریژین، لیدین و ملحقات آنها مانند هیپودورین و هیپوفریژین و غیره بوده است. یک دستگاه موسیقی از نظر قالب، قطعه ای کامل است و مانند سونات و سنفونی دارای قواعد و قسمتهای مختلفی است که با ساز و آواز اجرا می شود.در موسیقی غربی، معمولآ قطعاتی که به وسیله ساز یا ارکستر نواخته می شود با موسیقی آوازی فرق دارد. اما در دستگاه موسیقی ایرانی، آواز قسمت اصلی و مرکزی موسیقی است و قسمتهای پیشین آواز(پیش درآمد و چهار مضراب) و قسمتهای بعدی آواز(تصنیف و رنگ) در حقیقت به طور مقدمه یا خاتمه موسیقی، به آن بستگی دارد. هر دستگاه از تعداد بسیاری گوشه موسیقی تشکیل شده‌است. معمولاً اجرا از درآمد دستگاه آغاز شده، به گوشه اوج یا مخالف دستگاه می‌رسد و سپس با فرود به گوشه‌های پایانی و ارایه تصنیف و سپس رِنگ به پایان می‌رسد.

موسیقی سنتی ایران شامل هفت دستگاه است که همچنین پنج آواز هم از متعلقات آنها به شمار می‌روند:

 

 

سه تار از سازهای زهی مضرابی است که در ساخت آن از چوب، فلز، زه یا نخ نایلون استفاده می‌شود

سه‌تار و انواع سازهای شبیه به‌آن مانند دوتار و تنبور و چگور در نواحی مرکزی آسیا و خاورمیانه رواج داشته‌است. برخی از جمله عده‌ای از عرفا به آن «اوتار» نیز می‌گویند.

شکل ظاهری این تار مانند تنبور است با این تفاوت که دارای کاسه‌ای کوچکتر می‌باشد. سطح کاسه سه تار چوبی است.

سه تار امروزی چهار سیم دارد. این ساز با ناخن انگشت اشاره دست راست نواخته می‌شود. سه تار سازی است که هم به‌صورت تک نوازی و هم در گروه نوازی ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

وسعت سه تار نزدیک به 3 اکتاو است. سه تار را از خانواده تنبور قلمداد می‌کنند و امروزه در مقایسه به تار نردیکتر است و معمولا نوازندگان تار با ساز سه تار نیز آشنایی دارند.

این ساز در حالت نشسته به صورت افقی روی ران پا قرار می‌گیرد به نحوی که دسته آن در طرف چپ و کاسه آن در طرف راست نوازنده باشد.

نوازنده سر انگشتان دست چپ را روی پرده‌های (دستان) دسته حرکت می‌دهد و با ناخن انگشت سبابه دست راست بر زخمه می‌زند. سه تار را به علت سبکی وزن ایستاده هم می‌نوازند.

 

قسمت‌های مختلف سه‌تار:

سه‌تار در گذشته سه سیم (تار) داشته و اکنون چهار سیم دارد (البته سیم سوم و چهارم آن نزدیک به هم قرار دارند و هم‌زمان نواخته می‌شوند و مجموعهٔ آن دو رامعمولاً سیم «بم» می‌نامند).

با گذشت زمان کسانی چون ابونصر فارابی، ابوعلی سینا، صفی الدین ارموی و از متأخران ابوالحسن صبا لزوم افزایش یک سیم دیگر (این سیم از نظر تاریخی سیم چهارم است ولی سیم سوم خوانده می‌شود) به این ساز را درک کرده و سه تارهای امروزی دارای چهار سیم هستند.

سیم سوم سه تار به سیم مشتاق معروف است و به روایتی از ابوالحسن صبا این سیم را نخستین بار درویشی به نام مشتاق علیشاه به این ساز افزوده است.

سه تار دارای صدایی مخملین و ظریف بوده از آنجاییکه که با کنار ناخن انگشت سبابه دست راست نواخته می‌شود، صدای ساز ارتباط مستقیمی با اعصاب و روان نوازنده پیدا می‌کند و از این رو سه تار را اغلب همدم اوقات تنهایی می‌دانند.

میرزا عبدالله، درویش خان، ابوالحسن صبا، احمد عبادی، نور علی برومند، یوسف فروتن، سعید هرمزی، داریوش صفوت، جلال ذوالفنون، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، داریوش پیر نیاکان، عطا جنگوک، داریوش طلایی، کیوان ساکت، مسعود شعاری، حمید متبسم، کیهان کلهر، محمد فیروزی، کیا طبسیان، امیرحسین پورجوادی، قشنگ کامکارویولن سل چنان بزرگتر از ویولن و ویولا است که نوازنده مجبور است آن را برای اجرا بر روی زمین ما بین پاهای خود تکیه دهد. در حالیکه خود روی صندلی می نشیند. از این جهت در انتهای تحتانی ویولنسل میله ای آهنی نصب شده ( که در غیر هنگام اجرا آنرا باز می کنند یا می پیچند و به داخل جعبه سر می دهند.) و نوک آنرا روی زمین قرار دارد.
نت این ساز را در اصوات بم با کلید فا در اصوات وسط با کلید دو و در اصوات زیر با کلید سل می نویسند.

تعریف لغت نامه ای:
ویولن سل:
در وجه تسمیه این ساز به زبانهای فارسی و فرانسه اشتباهی وجود دارد. توضیح اینکه سلو به معنی کوچک و ویولن سل به معنی ویولن کوچک است. در حالی که این ساز به مراتب بزرگتر از ویولن است.
در تحلیل این نکته باید گفت که کلمه ویولن اساسا عنوان سازی بوده به بزرگی کنترباس امروزی و ویولن سل، همان شکل و ترکیب را در حجم کوچکتری عرضه می کرد.
ویولن سل عضو سوم رده سازهای زهی شمرده می شود. این ساز بیش از ویولا و کم و بیش مانند ویولن قابلیت اجرای تکنوازانه، شرکت در ارکستر مجلسی و نیز در ارکستر را دارا می باشد.طنین آن خصوصیتی دارد که به نوازنده و شنونده هر دو راحتی اعصاب می بخشد.
منبع: سازشناسی پرویز منصوری
فرهنگ تفسیری موسیقی


گرچه ویولن سل به اندازه قابل ملاحظه ای از ویولن بزرگتر است ولی ارشه ان کوتاهتر و سنگینتر است،از این رو در اجرای پاساژهایی که می بایست به شیوه ((لگاتو)) اجرا شوند برای کشیدن ارشه به مراتب بیشتر از ویولن عوض می شود.گرچه اصول نوازندگی ویولن شباهت زیادی به هم دارند ولی در پاره ای موارد تکنیک های نوازندگی ان ها تفاوت پیدا می کند.ویولن سل را به هنگام نواختن بین دو زانو گرفته بهگونه ای که زانوی راست پاییتر از زانوی چپ باشد تا ارشه کشی به راحتی انجام شود.جهت کشیدن ارشه در ویولن سل بر عکس ویولن است.در پوزیسیون های پایینی،انگشت گذاری روی سیم ها نیز در ویولن سل به سبب زیاد بودن فواصل بین نت ها در این ساز با ویولن تفاوت پیدا میکند.نوازنده ویولن سل می تواند یک فاصله نیم پرده واقع بین دو انگشت مجاور و یک فاصله تمام پرده واقع بین انگشتان اول و دوم را به راحتی اخذ نماید ولی رسیدن به پرده های واقع بین انگشتان دوم و سوم-سوم و چهارم به روش فوق ممکن نیست.

بنابراین انگشت گذاری ویولن سل در مقایسه با انگشت گذاری ویولن کمی بی قاعده تر است.گام دو ماژور به اندازه یک اکتاو از دست باز سیم ((دو)) بالا رونده تر است .

 از جمله سه تار نوازان برجسته کشورمان هستند.

نقوش و حجاري ها و نگـارگـري هاي به جاي مانده از دوران باستان تا زمان اسلام نشان دهـنده عـلاقه و ذوق ايرانيان به هـنر موسيقي مي باشد. در دوران پس از اسلام موسيقي به دليل مخالف ها، شکوفايي دوران پـيشين خود را از دست داد. ولي به هـر حال به حيات خود ادامه داد. اين استمرار را مي توان در زمان صفويه در بناي کاخ چهـلستون و اتاق موسيقي کاخ عالي قاپو مشاهـده کرد.

موسيقي ملي ايران، مجـموعه اي است از نواهـا و آهـنگ هايي که در طول قـرن هـا، در اين سرزمين به وجود آمده و پـا به پاي ساير مظاهـر زندگي مردم ايران تحول وتکامل يافتـه، و بازتابي از خصوصيات اخلاقي، وقايع سياسي، اجـتماعـي و جـغـرافـيايي ملتي است که تاريخـش به زمان هاي بسيار دور مي رسد. ظرافت و حالت تعـمق ويـژه موسيقي ايراني انسان را به تـفـکر و تعـقل و رسيدن به جـهـاني غـير مادي رهـنمون مي سازد.

موسيقي ملي ايران، که مبـنا و سابقه اي بسيار کـهـن دارد، شامل شاخه هاي مختـلفي به شرح زير است:

1 - قـبل از اسلام: موسيقي هاي اقوام کهـن ايران شامل : بـخـتـيـاري، کردي، لري و .....

2 - بعـد از اسلام:

الف - موسيقي مقامي ( حماسي، تعـزيه، عـزا )

ب - رديفـي ( دستگـاه هاي موسيقي سنـتي )

در دوره حاضر اين تـقـسيم بـندي به شرح زير است:

1 - قـبل از اسلام

2 - بعـد از اسلام

3 - موسيقي هاي محـلي ايران و نغـمه هاي سنـتي ( ملودي هاي دو گـروه قـبل ) و تـنـظيم و تهـيه کلاسيک آنهـا.

طبق روش طبقه بـندي جـديد در آواز و مقامات، که از حدود صد سال پـيش برقـرار شده، آواز و موسيقي سنـتي ايران را در دوازده مجـموعه قرار داده اند.



از دوازده مجـموعـه تـقـسيم بـندي شده، هـفت مجموعـه که وسعـت و استـقـلال بـيـشـتري داشتـه اند، دستگـاه ناميده شده و پـنج مجموعـه ديگـر را که مستـقل نـبوده و از دستگـاهـهاي مزبور منشعـب شده اند، آواز ناميده اند.

بنا براين موسيقي سـنتي امروز ايران، که باقي مانده مقامات دوازده گـانه قـديم است، قـبلا مفـصل تر بوده و امروز جـزئي از آن در دستـرس است.

بر هـفت دستگـاه اصلي و پـنج آواز، تعـدادي گوشه استواري و الگـوي نوازندگـان و خوانـندگـان امروزي است.

شمار اين گـوشه ها را 228 ذکـر کرده اند، رديف هاي مخـتـلف و مشهـور استادان موسيقي سنـتي صد ساله اخـير مانـند آقا حسيـنـقـلي، ميرزا عـبدالله، درويش خان و صـبا نـيـز از هـمين نـظم پـيـروي مي کـند.

اسامي دستگـاه ها و آوازهـا در موسيقي سنـتي ايران

نام هـفت دستـگـاه اصلي عـبارت است از شور، ماهـور، هـمايون، سه گـاه، چـهـارگـاه، نوا و راست پـنجـگـاه؛ نام پـنج آواز بدين شرح است: اصفـهـان، ابوعـطا، بـيات ترک، افـشاري و دشتـي.

اجـزاي دستـگـاه و آواز

براي اجراي يک دستگـاه با يک آواز تـرتـيـبي را بايد رعـايت کرد که معـمولا اين چـنـيـن است:

درآمد، آواز، تصنـيف و رنگ، از زمان مرحوم درويش خان و به ابـتکـاري وي پـيش درآمد و چـهار مضراب نيـز به اين سلسله مراتـب اضافه شده است.

ترانه هاي فـولکـوريک ايران

زنده ياد خالـقي، در اين باره چـنـين مي نويـسد:

يکي از منابع ذيـقـيمت موسيقي هـر کشور آهـنگ هـا و نغـمات و ترانه هايي است که در نقاط مختـلف آن مملکـت، خاصه در دهـات، قصبات دور از شهـر به وسيله مردم بومي و روستايي خوانده مي شود و چون اين نوع موسيقي کـمتـر تحـت تاثـير افـکار مردم شهـر نـشـين واقع شده، طبـيعي تر و به موسيقي حقيقي و اصيل و قديمي آن کشور نزديکـتر است؛ جمع آوري آنهـا عـلاوه بر اينکـه باعـث حـفـظ و نگـهـداري آنهـا است، کمکي هـم به تحـقـيق درباره مخـتصات آن مـمـلکـت مي کـند، و چـگـونگي و کـيفـيت آن را معـلوم مي نمايد.

چـون در ايران اقوام مخـتـلفي ساکـنـند که از نظر فرهـنگ و قـومي تـفاوت هاي بـسياري با يکـديگـر دارند، بنابراين موسيقي فولکوريک ايران داراي خصوصيات بسيار متـنوعي از نظر طرز بـيان و لحـن موسيقي است. مثـلا موسيقي آذربايجـاني، گـيلاني، خراساني، بـخـتـياري، کردي، شـيرازي و بلوچي نـه تـنـها ملودي هـا، که در گـويش نـيز با يکـديگـر بـسيار متـفاوتـند، از نظر فرم موسيقي مي توان از دو نوع موسيقي بومي در ايران نام برد:

1 - تـرانه هاي بومي آوازي که به صورت انـفرادي يا دسته جمعـي خوانده مي شود.

2 - رقص هاي محلي سازي که با سازهـاي محلي به اجرا در مي آيد.

ترانه هاي محلي ايراني از نظر ملودي بـسيار غـني و پـر مايه است که از اين نـظر يـکي از غـني ترين، زيـبا ترين و متـنوع ترين تـرانه هاي فـولکوريک دنـيا هـستـند. اين ترانه ها که نشانهً طرز فکر و تـمدن و فرهـنگ کـشور هـستـند، سينه به سينه نقـل شده و از نسلي به نسل ديگر مي رسد و آئينه تمام نماي افکـار و انديشه هاي مردمي اند که خود خالق و آفـريـنـنده آن بـشمار مي رونـد. اين تـرانه ها از وضع اجـتماع، طرز فکر، نوع زندگي و طبـيعـت که در سرزميـن ايران وجود دارد، يکي از غـني ترين منابع فـرهـنگي ايران به شمار مي آيـند. اين تـرانه ها نمايانـندهً ملت و گـذشته ايران هـستـند و مي توانـند بهـترين الهام بخـش موسيقيدانان در پـديد آمدن آثار موسيقي عـلمي قرار گـيرند.

نمونه هايي از موسيقي فـولکوريک ايران:

موسيقي بـخـتـياري، لرستان و فارس
موسيقي گـيلان و تالش
موسيقي کردستان
موسيقي سواحل جنوب ايران
موسيقي سيستان و بلوچستان
موسيقي خراسان
موسيقي ترکمن
موسيقي آذربايجان

نمونه هایی از موسیقی فلوکوریک

موسيقي سازي

موسيقي ايراني از زمان هاي بسيار قديم عـمدتا با ساز و آواز توام بوده است و در کـتب تاريخي نيز هـرگـاه به موسيقي اشاره شده بـيـشتر نام الحان و ترانه ها بر جاي مانده است. ولي شکي نيست که موسيقي سازي نيز داراي اهـميت بوده است.

در حدود صد سال قـبل موسيقي سازي به تـدريج راهـي مشخص در پـيش گـرفـت، و در اين رشته نوازندگـان و آهـنگـسازاني به وجود آمده و نوآوري هايي در اين زمينه انجام دادند. به طور کلي موسيقي سازي ايراني داراي دو بخش اساس است:

الف - تکـنوازي که بر پايه موسيقي سنـتي و بداهـه نوازي قـرار دارد.

ب - هـمنوازي که بر پـايه کارهـاي جمعـي اعـم از گـروه هـاي کوچک يا بـزرگ يک صدايي و يا چـند صدايي استوار است.

تکـنوازي

تکـنوازي در موسيقي مشرق زمين از اعـتبار و اهـميت فراواني برخوردار است. به تعـبـيري مي توان آن را مربوط به فـلسفه و عـرفان شرق و ايجاد ارتـباط معـنوي با عالم بالا دانست. چـرا که نوازنده شرق با ساز و موسيقي خود به نوعي عبادت خصوصاً در کـنج خلوت و تـنهـايي خود مي پـردازد.

هـمنوازي

از دورهً ناصرالدين شاه قاجار کار گـروه نوازي چـه در زمينه موسيقي و سازهاي سنتي و چه با رعايت اصول و قواعـد موسيقي ارکستر غربي که به وسيله مسيو لومر ( معـلم موسيقي فرانسوي که براي تـدريس در دارالفـنون آن زمان و رشتـه موسيقي نظام به ايران دعـوت شده بود) در قالب موسيقي نظام و سازهاي غـربي به ايران آورده شد، بـيشتر معـمول گـرديد. بعـدهـا کم کم کار گـروهي رونق بـيـشتري گـرفت، و با اضافه شدن سازهاي غـربي به جـمع سازهاي ايراني و اجراي قطعـات ايراني بر روي آنهـا با فـرم تازه معـمول شد.

ايرانيان در مقاطع مختـلف تاريخي از آلات متعـدد موسيقي، به ويژه قـديمي ترين آنهـا يعـني ني و دايره استـفاده مي نمودند. انواع آلات موسيقي که مورد استـفاده قـرار مي گـرفته و هـنوز هـم در گـوشه و کـنار اين کشور پـهـناور استـفاده مي شود به هـمراه يک تـقـسيم بـندي کـلي به اين شرح است:

آلات موسيقي بادي

ني

ني از قـديمي ترين اين نوع است و شامل يک لوله استوانه اي از جـنس ني بوده که داراي هـفت بـند و شش گـره است. ني از دسته سازهـاي محـلي است و تـقـريـبا در تمام نقاط ايران معـمول و رايج است.

سرنا

سرنا ساز ديگـري از خانواده آلات موسيقي بادي است که در تـمان نقاط ايران معـمول است و شامل سرناي بـخـتـيـاري و آذربايـجاني است. در ايران اين ساز به هـمراه دهـل و يا نقاره نواخـته مي شود. لازم به ذکر است که نواخـتن اين ساز در نقاط مخـتـلف کشور در مواقع خاصي و به منظورهاي مخـتـلف انجام مي شود. در کردستان با نواخـتن دهـل و سرنا مرگ کسي را خبر مي دهـند و در شمال ب هـمراهي طناب بازهـا سرنا نواخـته مي شود و در آذربايجان غـربي، روستائيان در عـروسي ها حين رقص چوبي، سرنا مي نوازند.

کـرنا

کرنا: سازي قديمي و تاريخي است که در استان هاي مخـتـلف ايران به شکـل هاي متـفاوت ساخـته و اجرا مي شود. مهـمترين کرناهـا، کرناي شمال، گـيلان و کرناي مشهـد است. اين ساز بـيـشتر در کردستان و آذربايجان مورد استـعـمال قرار مي گـيرد.

ني انبان

ني انبان بـيـشتر در جنوب ايران مورد استـفاده قـرار مي گيرد و در بعـضي نقاط ايران آن را " خـيک ناي " نـيز مي نامند و در نقاطي از آذربايجان نيز نواخته مي شود.

آلات موسيقي زهـي

کمانچـه

يکي از قـديمي ترين سازهاي زهـي، کمانچه است که اولين شکل ويولون امروزي است. اين ساز نـقـش تک نواز و هـمـنواز، هـر دو را به خوبي اجرا مي کند. کمانچه سازي ملي است. در تمام استان هاي ايران نواخـتن آن متداول است و بـيشتر در ميان طوايف ترک و ترکـمن رواج دارد.

بربط

بربط: سازي از خانواده سازهاي رشته اي مفـيد که به آن " ال عـود يا لوت " نيز مي گـويـند. ساخـتمان اين ساز شـبـيه گـلابي است که از درازا به دو نـيم شده است. داراي کاسه اي بـزرگ و دسته اي کوتاه که در آغاز سه رشته سيم داشته است.

رباب

رباب: اين ساز زهـي است از چـهـار قـسمت شامل شکم خـربزه مانـند، سينه، دسته و سر تـشـکـيل شده است. سيم هاي رباب در قديم از روده و امروز از نخ نايلون ساخـته مي شود و مضراب رباب از پـر مرغ ساخـته شده است. اين ساز اساساً سازي محلي است و بـيـشتر در نواحي خراسان معـمول است و هـمچـنـين در نواحي سيستان نيز نواخـته مي شود.

تار

تار: يکي از سازهاي زهي اصيل ايران است که يک شـکم چـند قـسمتي دارد و داراي شش تار مي باشد. از اين گـروه ســــازهــا، سـه تار و دو تار را مي توان نام برد که نوازندگي دوتار در تـرکـمن صحرا و نواحي خراسان بـسيار معـمول مي باشد.

آلات موسيقي ضـربي

از سازهاي ضربي معـروف ايراني دهـل، طبل و تـنـبک مي باشـند.

دهـل

دهـل: اين ساز از استوانه کوتاهي از جـنس چـوب که قـطر دايره آن حـدود يک مـتر و ارتـفاع آن 25 تا 30 سانتي متر است تـشکـيل شده و بر دو سطح دايره اي شکـل آن پـوست کـشـيده شده است. مضرابـش دو چـوب يکي به شکـل عـصا و ديگـري ترکه اي نازک مي باشد. دهـل سازي کاملا محـلي و بـيـشـتر هـمراهـي کـنـنده با سرنا است. در مناطق فارس، بلوچستان و کـردستان بـيش از ساير جاها مورد استـفاده قـرار مي گـيرد.

دايـره

دايره: اين ساز ضربي که از حلقه اي چوبي تـشـکيل گـرديده که بر يکي از سطوح جانبي دايره اي شکل آن پـوست کشـيده شده است، اين ساز را با ضرب سر انگـشتان هـر دو دست مي نوازند و بـيـشتر شهـري است تا محـلي. سازي است هـمراهي کـنـنده با ساير سازهـا. دايره در حال حاضر در آذربايجان بـيـشـتر از ساير جاهـا رواج دارد.

طبل

طبل: يکي ديگر از سازهاي ضربي که کوچکـتر از دهـل مي باشد و مضراب آن دو کوبه چوبي است و آن را در مراسم عـزاداري در اکثـر مناطق ايران مي نوازند.

تـنـبک

تـنبک: سازي است از پوست و چوب ( معـمولا گـردو ) و از دو قسمت گـلويي و استوانه اي تـشکـيل يافـته، سطح بالايي آن از پوست و قسمت گلويي آن که با دهانه اي گـشاد دارد باز مي باشد.

سازهاي مضرابي ( زهـي – کوبي)

ساز منحصر بفرد ايراني که در اين تـقـسيم بـندي قـرار مي گـيرد سنـتور است. اين ساز شامل جـعـبه اي ذوزنقه اي است و هـفـتاد و دو رشته سيم سفـيد و زرد تـشکـيل يافـته است.

سنـتور اساساً سازي است که قابـليت تـکـنوازي و هـمنوازي را داراست و نسازشناسی(چنگ) چنگ چنگ چنگ بسا كهن ترين ساز تاردار ايراني باشد و نام آن بيش از هر ساز ديگر در كتابها آمده و نقش آن در آثار باستاني بجا مانده است. بنا به اسناد موثق كه از حجاريهاي بابل و آشور و نواحي مجاور مجاور آن در دست است چنين برمي آيد كه در هشت قرن بيش از ميلاد مسيح انواع و اقسام سازهاي مختلف در نواحي مزبور به مراحل ترقي رسيده و در دست نوازندگان بوده است . نقشهايي كه از آغاز اين دوره ممتد تاريخ تمدن بشر از آلات موسيقي در دست است نشان ميدهد كه چنگ مثل سنتور و قانون از سازهاي بسيار قديمي است كه از دو هزار سال پيش از ميلاد در اين مناطق رواج داشته است .نوع ابتدايي آن شكل مثلث و شامل يك تخته به طول تقريبا يك گز و يك ميله چوبي است و معمولا شكل دست انسان را داشته است . سيم هاي اين ساز كه معمولا 8 يا 9 تا بوده به موازات وتر اين مثلث قائم الزاويه بين تخته و ميله امتداد يافته است . يك سر سيم ها به تخته وصل مي شده و انتهاي ديگر آن دور ميخها يا گوشي هايي كه روي ميله چوبي قرار داشته پيچيده ميشده و باقي مانده آن سيمها از طرف ديگر آويزان بوده است . چنگهايي كه در دوره هاي اخير تاريخ بابل و آشور نقش شده از حيث شكل و طرز گرفتن و نواختن با چنگهاي دوره هاي قديم تفاوت بسيار دارد . برتعداد سيمها نيز افزوده شد. جعبه صوتي اين نوع چنگ گاهي مستقيم و بدون انحنا و در موارد ديگر منحني بوده است . طرز نواختن اين ساز نيز تغيير كرده به اين معني كه اين را طوري مي گرفتند كه سيمها تقريبا عمود بر زمين باشد يعني به خلاف قديم كه ميله چوبي كه به موازات زمين بود ولي سيمها عمود بر زمين نبود . نكته ديگر اينكه در نواختن اين نوع چنگ زخمه بكار برده نميشد بلكه آنرا با دست مي نواختند و هر دو دست در نواختن آن دخيل بود . در دوره ساسانيان چنگ معروفترين و محبوبترين سازها بوده است و در شاهنامه فردوسي نيز از آن فراوان نام برده شده است . نكيسا موسيقيدان معروف در بار خسرو پرويز در نواختن آن مهارت تام داشته است . مهدي فروغ - مداومت در اصول موسيقي ايران . مي توان انواع ابتدايي چنگ را در آثار هنري سومريها و مصريها مشاهده كرد . ايرانيان قديم نوعي از چنگ را ون مي گفتند . چنگ امروزي داراي سه قسمت متمايز : گردن ، ستون و جعبه طنيني است . زه ها از گردن ساز به موازات ستون ممتد و به جعبه طنيني متصل مي باشند . چنگ را با فشار دادن كف دست بر روي سيم و يا لمس كردن ويا چنگ زدن به زه هاي آن به صدا در مي آورد . چنگ مثلث در اواخر قرون وسطي در اروپاي غربي رايج بود . در سال 1720 در باواريا ، پدال هايي در پايه چنگ تعبيه شد و اين امر برقدرت فني چنگ افزود. در سال 1810 سباستين آرا چنگ را به شكل امروزي تكميل نمود و بدين وسيله نواختن همه گامهاي بزرگ و كوچك را ممكن ساخت و از آن به بعد چنگ در اركستر معمول گرديد . چنگ جديد 47 سيم و 7 پدال دارد . شهميري- صداشناسي موسيقي چنگ نام يكي از نتهاي موسيقي نيز هست كه ارزش زماني آن 8/1 نت گرد مي باشد چنگ در ميان اعراب پيش از اسلام نيز ساز شناخته شده بود . در ادوار مختلف تاريخي و در سرزمين هاي دور از يكديگر شكل هاي خاصي به خود گرفته است . اهالي شمال افغانستان به (( زنبورك )) چنگ مي گويند در صورتي كه از بك هاي ترك زبان آسياآيا درست است كه ويلن سخت ترين ساز دنياست؟

ويلن به دليل نداشتن Feret Board ( يعني نشانه ايي براي محل دقيق انگشت گذاري كه در ساز هاي ايراني به آن پرده يا دستان مي گويند ) يكي از سخت ترين ساز هاي دنياست . به اين معني كه نوازنده بايد با شنيدن زياد موسيقي و يادگيري سرايش ( سلفژ ) گوش خود را تقويت كند تا بتواند جاي دقيق صداها را پيدا كند و صدايي خوش از اين ساز توليد نمايد


. تفاوت آموزشي ويلن ايراني و ويلن كلاسيك چيست ؟

در اصل ويلن يك ساز موسيقي كلاسيك غرب است ولي به دليل قابلت هاي فراوانِ اين ساز، مي توان هر نوع موسيقي را با آن اجرا كرد . در شيوه ي كلاسيك ، كوك اين ساز هميشه ثابت است و براي آموزش آن از متدهاي آموزشي غربي استفاده مي شود . در شيوه ي ويلن ايراني متدي كه در هنرستان آموزش داده مي شود مورد استفاده قرار گرفته و بعد از آموزش مقدماتي اين ساز به نواختن رديف موسيقي ايراني پرداخته مي شود ، كوك‌هاي مورد استفاده در اين ساز بسيار متنوع بوده و توسط هنرمندان خوش ذوق و مبتكر پيشنهاد شده است و براي هر دستگاه كوك مخصوص آن استفاده مي شود .








اصول نوازندگی ویلن

در سلسله مقالات آموزشی" اصول نوازندگی ویولن" سعی بر آن است تا به تدریج با معرفی، دسته بندی و آموزش نکات متعدد و مختلف مربوط به نوازندگی این ساز، هنرجویان به درکی صحیح در این زمینه دست یابند. همواره در نوازندگی ویولن باید به این اصل توجه داشت که انتخاب طبیعی ترین شکل و فرم برای اندام های مختلف بدن در انجام فعالیت های نوازندگی، صحیح ترین راهکار اجرایی است و انتخاب هر وضعیت غیر طبیعی برای اعضای مختلف بدن، که نوازنده برای استمرار و حفظ آن وضعیت نیازمند صرف نیروی اضافی یا بوجود آوردن کشش های نامتعارف در اعضا گردد، اشتباه است.

در نظر داشتن اصل بالا، باعث می گردد تا تمرین و نوازندگی ساز آسانتر انجام پذیرفته و مشکلات اجرایی جملاتی که نواختن آنها با حفظ حالات اشتباه و غیر طبیعی، ناممکن بوده حل گردد. از طرف دیگر رهایی از استیل های اشتباه باعث می گردد تا نوازندگی با خستگی بیش از اندازه همراه نگشته و لذت بخش شود.

الگوی شماره 1/1:

- نحوه دست گرفتن ساز
بطور کلی ویولن در هنگام نواخته شدن با سه نقطه چانه، شانه و دست چپ در تماس است و هر یک از این نقاط بخشی از بار دست گرفتن ساز را به دوش می کشند. هرچند، نوازنده باید بتواند که ویولن را بدون کمک گرفتن از دست چپ و فقط با کمک گردن و شانه نگاه دارد.

1/1/1- شانه و گردن:
نوازنده نباید برای نگهداری ساز بر روی شانه چپ، آنرا بالا کشد و شانه باید در هنگام گرفتن ساز به همان وضعیت افتاده خود در حالت طبیعی بدن باقی ماند. طبیعی است اگر گردن نوازنده بلند باشد، او ناخودآگاه برای با تسلط گرفتن ساز، نیازمند بالا کشیدن شانه و یا خم کردن اضافی گردن خود به سمت پایین است که البته اتخاذ هر یک از دو مورد فوق توسط نوازنده اشتباه است.

زیرا برای حفظ اولی او باید یک توان اضافی را به شکل بیهوده ای صرف بالا نگه داشتن شانه گرداند که هم باعث خستگی او شده و هم دائما درصدی از فکر او بایستی به حفظ این حالت معطوف باشد. مورد دوم نیز، از آنجا که غضروف ها و مهره های گردن را به حالت کشش بیش از اندازه می اندازد و بر آنها فشار وارد می کند، مطلوب نیست.


بالشتک ویولون
به دو شکل می توان از این معضل رهایی یافت: نخست آنکه به وسیله تکه پارچه ای که بر روی خود برگردانده شده و یا به اصطلاح " تا " شده و در زیر ویولن قرار گرفته است، این ارتفاع تامین گردد و دیگر آنکه از بالشتک های مخصوص کارخانه ای استفاده گردد. انتخاب یک بالشتک مناسب بسیار مهم بوده و می تواند تاثیر بسزایی بر راحت تر نواختن داشته باشد.

نوع مرغوب این بالشتک ها، که دارای قابلیت تنظیم ارتفاع در دو طرف خود است، میتواند مناسب ترین وضعیت ارتفاعی را به شکلی مطلوب در اختیار نوازنده قرار دهند و از دیگر سو، این بالشتک ها که در نقاط پایه ای خود به صورت مفصلی به بدنه اصلی متصل می گردند قابلیت چرخش محدود پایه ها را به بالشتک می دهد که باعث می گردد تا این ابزار از حالت بی انعطافی خارج گشته و به وضعی مناسب بدن نوازنده با ساز ارتباط یابد.

نکته مهمی که باید در این بالشتک ها رعایت گردد، وضعیت طراحی صحفه کف بالشتک و چگونگی طراحی قوس آن است، بطوریکه بالشتک کاملا بتواند از طرفی بر شانه قرار گرفته و از طرف دیگر بر روی استخوان ترقوه و کناره قفسه سینه بنشیند. بر روی صفحه کف باید از فوم یا ابر با ضخامت مناسب پوشانده شده باشد و از استفاده از بالشتک هایی که در آنها از فوم استفاده نشده و یا جنس فوم آنها کیفیت نبوده و دوام ندارند، توصیه نمی شود. در بالشتک های مرغوب پایه ها قابلیت فاصله گیری عرضی از یکدیگر راداشته و بر این اساس می توانند در ویولن هایی با اندازه های متفاوت پشت به پشت کاسه پایینی بکار روند. این قابلیت همچنین باعث می گردد تا بتوان محل قرار گیری بالشتک بر کاسه پایینی را تغییر داد و کنترل و تسلط بهتری بر ساز بدست آورد.

در اینجا باید به یکی از مهمترین مزایای استفاده از بالشتک توجه داشت و آن عدم تاثیرگذاری بالشتک در صدای حاصله از ویولن است. بالشتک باعث می گردد تا بخشی از صدای ساز که به هرحال از طریق صفحه پشتی خارج می گردد جذب پارچه لباس نوازنده نگردد و صدایی خالص از ساز حاصل گردد. ( جالب اینجاست که پارچه های با جنس های متفاوت، می تواند تاثیرات متفاوتی بر صدای ساز گذارد که امتحان آنرا برای علاقه مندان می گذاریم.)

2/1/1- میزان بالا بردن دست چپ:
در حالت کلی، نوازنده باید دست چپ را تا جایی بالا برد که ساز و دسته آن امتدادی افقی با زمین پیدا کند و بهتر است ساز بگونه ای گرفته نشود که دسته و سرپنجه ساز به سمت زمین و یا برعکس آن نشانه گرفته شود. زیرا در حالت اول ستون مهرها به کشش بی مورد به سمت پایین می افتند و همچنین در این حالت، به علت خمودگی نوازنده، تنفس او مشکل تر می گردد. در حالت دوم نیز به مهرهای گردن در جهت معکوس فشار وارد می گردد.








تاریخچه ویلن

ويولن سازي است که مسلما يکي از زيباترين ساخته دست بشر و يکي از دمدمي مزاج ترين آنهاست. شايد بسيار صعب الوصول بودن آن است که بر اعجازش مي افزايد جز براي کسي که برده وار داوطلبانه و از صميم قلب خود را تسليم اين ساز کند ويولن سر نافرماني و لجبازي خواهد داشت و نواهاي چند گانه و دامنه نامتناهي لطايف خود را دريغ خواهد کرد و شخص مي ماند با يکي از آلات دوست داشتني موسيقي که رنجيده دل است و بلا استفاده.





هيچ ويولني مثل ويولن ديگر نيست و هر يک مانند يک وجود بشري ويژه و منحصر به فرد است.

در نواختن ويولن نوازنده موجودي مستقل است هيچ دست بيگانه اي در ملک طلق او اختيار ندارد و هيچ گوشي جز گوش او زير و بم صدا را تعيين نخواهد کرد و به محض اينکه آرشه اش ساز را لمس کند چالشي شگفت انگيز آغاز مي شود.

اين ارتباط شگفت بين ويولن و نوازنده است که اين ساز را منحصر به فرد ساخته.

نوازنده در اين راه هرگز اجازه ندارد که خسته شود گر چه مکن است بارها با ناکامي رو به رو شود ولي هرگز نبايد از پا بيافتد.

وجهه جهاني ويولن را مي توان در سازگاري آن با فرهنگهاي مختلف ديد.

اين ساز هيچ محل ثابت و ساکني به عنوان تکيه گاه ندارد و خود نوازنده نيز چنين وضعي دارد جز در آن نقاطي که پايش زمين را لمس مي کند. دستهاي نوازنده بايد تا حد زيادي انعطاف پذير و قوي و داراي حالت فنري باشد و هميشه در سطح شانه يا در حدود آن سطح به کار گرفته شوند

هر چند ويولن نواختن حرفه بسيار پر زحمتي است ولي خوب ويولن نواختن به هيچ وجه غير ممکن نيست و در واقع در آموزش دادن فرا گرفتن و تسلط يافتن بر آن رضايتي عميق و طولاني نهفته است.

براي دستيابي به نوازندگي بهداشت هم خيلي مهم است: پاکيزگي- برانگيختن جريان خون به کمک اختلاف دما- مالش پوست با دستکش زبر- حرکتهاي ورزشي خاص- استراحت متناوب

ويولن يک ساز ظريف و فرنگي است و طبق نمونه هاي که ساخته مي شود از 58 قطعه مختلف که به طرز دقيقي با هم جور شده اند و وزن آن در حدود 400 گرم مي باشد و ابتدا توسط سازنده ايتاليايي گاسپارو برتولوني اختراع شده است.

از شاگردان مشهور گاسپارو برتولوني آ آماتي بود که او هم بهترين سازنده ويولن در سطح جهان را پرورش داد يعني آنتونيو استراديواريوس.

تا کنون کسي در جهان پيدا نشده که نه تنها بتواند هنر او را تکميل نمايد بلکه قادر نبوده ويولني بسازد که از حيث زيبايي و صوت بتواند با ويولن هاي آنتونيو استراديواريس برابري نمايد.جلا و ظاهر خوش ويولن استراديواريس چيزي در حد کيفيت خورشيد که روي پوست ابريشمي تابيده باشد است و هم چنين نرمي و لطافت خاص و منحصر به فرد يا مي توان گفت پختگي.

يکي از کارهاي استراديواريوس ايجاد ويولن کنسرت است که با طنين نيرومند خود در کنسرتها مقام ارجمند دارد و موسيقي بيشتر از اين لحاظ مديون استراديواريوس مي باشد.

تاکنون متجاوز از سه قرن از اختراع اولين نمونه ويولن توسط گاسپارو برتولوني ميگذرد و در اين مدت با وجودي که کشفيات جديدي در علوم فيزيک و شيمي نموده اند نه تنها نتوانسته اند در ساختمان ويولن تغييري بدهند بلکه از رموز کار سازندگان قديم نيز چيزي درک نکرده اند.

اجداد ويولن تير و کمان.

شکل و ساختار ويولن به مثابه بدن يک مونث است به طوري که خط راست ندارد هر چيزي داراي انحنا است کمري زيبا –گردن باريک-پشت گرد شده.

وسيله موسيقي به حد اعلا احساسي و زيبا.

قسمتهاي مختلف ويولن:

اين ساز داراي چهار سيم است که از بم به زير به ترتيب سل ر لا مي کوک مي شود.و به دو طريق اجرا ميشود با آرشه و پيسکاتو

قسمتهاي ساز: 1.تنه 2. دسته 3. خرک و ضمائم.

1. تنه: جعبه اي که ما بين طبله و زيره و جدارهاي طرفي محصور شده است. در روي طبله سيمها-گريف-خرک-سيم گير-و دو شکاف اف قرار دارد. و صدمه پذيرترين بخش ويولن است.

2. دسته يا گردن: در واقع دنباله چوب آبنوس تکيه سيم هاست که محل انگشت گذاري نوازنده در بالاي آن است. انتهاي دسته به جعبه چوبي ختم مي شود که سيم ها در درون آن به دور گوشي ها پيچيده ميشوند.

3. خرک: ما بين سيم ها و طبله ويولن قرار گرفته و فشار سيم ها آن را به طور عمودي نگه مي دارد. نقش خرک اين است که ارتعاش سيم ها را به جعبه ويولن منتقل کند.

4. سيم گير: . سيم گير از آبنوس ساخته مي شود و در فاصله اندکي از خرک تا آخر تنه ويولن کشيده شده است در ته سيم گير تسمه اي از جنس روده است که به دکمه اط که در قسمت پائئن جدار تعبيه شده بند مي شود.



نقش اين ساز چه در ارکستر بزرگ چه به طور جمعي و انفرادي آنقدر پر اهميت است که آن را شاه سازها گفته اند.




مشکلات اموزش ویلن


به نام کاشف زيبايي ها
در دنياي بزرگ و با عظمت هنر , خود را آنقدر کوچک ميبينم که برازنده و لايق نام هنرمند نباشم. هميشه گفته ام که خودم را يک هنردوست مي دانم. در بيان بزرگان موسيقي , جايي براي اظهار نظر درباره ي اين هنر " هنر اول " براي بنده نمي ماند. اما در مقام يک دوست , در يک گپ دوستانه شايد بتوان , نه در مورد موسيقي که در مورد وضعيت موزيسين ها چند جمله اي را بيان کرد.
اينکه , يک هنرجو از اولين جلسه ي يادگيري ويلن کلاسيک , چه مسيري را طي مي کند و با چه کمبودها و مشکلاتي مواجه مي شود. اميد است عرايض ناقابل بنده , کمک هر چند کوچکي را به شناخت ناهمواريهاي راه برساند.

از آنجايي که ويلن , ساز کلاسيک است , بدون شک و يقينا , يک هنرجو از ابتدا بايد آنرا با مِتُدِ کلاسيک بياموزد. همانطور که اساتيد بزرگ , حتي موسيقي ايران نظير: استاد ابوالحسن صبا , چندين سال و نزد بهترين استادان ويلن کلاسيک , همين مسير را طي کردند و پس از يادگيري ويلن بصورت کلاسيک , با آن ساز توانا موسيقي ايراني را اجرا کردند. پس از يادگيري ويلن تا حدي که مشکلات نوازنده را بر طرف کند , او مي تواند در هر گرايشي ادامه ي نوازندگي خود را پي بگيرد , اما نکته ي مهم کيفيت آموزش ويلن به روش کلاسيک است که پايه ي موفقيت نوازنده را در هر گرايش بعدي , رقم مي زند. پر واضح معلوم است هر گونه نقصي در پايه ي آموزش , اثرات بد و عادات نادرستي را در هنرجو ايجاد مي کند که رفع آن عادات نادرست , بعضا" به مراتب سخت تر از يادگيري درست آنها از ابتدا مي باشد.
به عنوان يک معضل در اين ميان از کمبود کتاب ها و اتودها و اجراها که در کشورهاي اروپايي به وفور يافت شده و به آساني در دسترس هستند مي توان نام برد. مثلا" , اگر کتابي را که تمرين مي کنيم , در نظر بگيريم که اصل آن با CD و قطعات ساده و شيرين براي نوآموزان تهيه شده , حال آنکه تدريس فقط کتاب ( بدون CD و قطعه هاي مرتبط ) آموزش را خيلي خشک و کسل کننده مي کند و اغلب موجب دلزدگي هنرجو مي شود. نبود معلمان تراز اول يا کم بودن آنها نيز از طرفي ديگر باعث پايين ماندن سطح نوازندگي شده , بخصوص که معلمان خوب فقط در تهران مشغول به فعاليت هستند و بنابراين امکان ادامه ي يادگيري ويلن در حد حرفه اي براي بسياري از هنرجويان مستعد فراهم نمي باشد. عدم توجيه اقتصادي انجام کار هنري را نيز به اين مشکلات بيفزائيد تا ببينيد ديگر به جز يک عاشق چه کسي وقت و انرژي و جواني خود را در راه تحصيل موسيقي صرف مي کند.
اميدوارم در اين چکيده , خيلي انرژي منفي به شما دوستان نداده باشم , اما هدف من از اين گفتگو صرفا جلب حمايت اساتيد بزرگ بوده تا شايد با توجه بيشتر آنها مخصوصا" به شهرستانها امکان پيشرفت هنرجويان مستعد شهرستاني نيز فراهم آيد.ي ميانه به نوعي سنتور ايراني (( چنگ )) مي گويند .واخـتن آن در تمام استان هاي ايران متـداول ا

نگار شده در برچسب:دنياي موسيقي, هنگام بوسيله سرزمين پارسيان| |